سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
san30zam
دیشب که بارون می اومد من و دلم حرف می زدیم/دفتر خاطراتمو با همدیگه ورق زدیم/از پشت صفحه های دور نگام به اسم تو رسید/دلم یه دفعه بی دلیل یه آه کوتاهی کشید/یادم اومد روزی رو که چشام چشای تو رو دید/پا توی این جاده گذاشت، دل کوچیک و بی کسم نمی دونم چه جوری شد،تو شدی همه نفسم/وقتی که عطر عاشقی پیچید توی جون و تنم/گفتی به من با خنده ای باید ز تو دل بکنم/چشمای بارونی و خیس سهم دل از این عاشقیس/تو راست میگی که سادگیم گناه چشمای تو نیس
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 4
کل بازدید : 25251
کل یادداشتها ها : 5
خبر مایه


راه دور است و پراز خار ، بیا برگردیم



سایه مان مانده به دیوار ، بیا برگردیم

هر زمانی که تو قصد سفر از من کردی

گریه ام را تو به یاد آر ، بیا برگردیم

این کبوتر که تو اینسان پر و بالش بستی

دل من بود وفادار ، بیا برگردیم

ترسم اینجا که بسوزد پر و بال عشقم

یا شود حاصل تکرار ، بیا برگردیم

یک غزل نذر نمودم که برایت گویم

گفتم آنرا شب دیدار ، بیا برگردیم

باز گفتی که برایم غزل از عشق بگو

یک غزل میخرم اینبار ، بیا برگردیم

من که عشقم به دو چشم تو دخیلی بسته است

عشق من را مکن انکار ، بیا برگردیم...






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ